ازدواج معادله ای چند مجهولی:           

داوود بهزاد کارشناس ارشد روانشناسی-کارشناسی ارشد آسیب شناسی اجتماعی  
چکیده:
ازدواج بعنوان یکی ازپیچیده ترین پدیده های اجتماعی مبتنی است بر مجموعه ای از باورها، عقاید، ارزشها، نگرشها، سنتها، آداب و رسوم، اخلاقیات،رفتارها، عادات وآرزوها و از سویی نیز ابعاد مختلفی اعم از جنسی، عاطفی، روانی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی را در برمی گیرد. حال موضوعی با این پیچیدگی چنانچه معطوف به پاسخگویی بخش عمده ای از نیازها و انتظارات انسانها باشد، می تواند انتخاب همسر را به مهمترین گزینه زندگی تبدیل کند. از اینروست که می توان آنرا معادله ای چند مجهولی خواند که تنها با الگوهای درست علمی و دردست داشتن فرمولی متناسب با فرهنگ و عرف و شرایط جامعه امروز امکان یک انتخاب صحیح و پاسخ مناسب برای آن میسر می گردد. در این مقاله بر اساس نظریه فرایندی، مدلی معرفی گردیده که  با بررسی و ارزیابی جنبه های مهم وپایه ای در ازدواج اعم از میزان آمادگی، چگونگی پسندیدن،  میزان تطابق، تناسب، توافق و تفاهم و همچنین لحاظ کردن ظرفیت تغییر در افراد می توان به راه حل صحیح این معادله دست یافت.
کلیدواژه ها:   ازدواج، معادله چند مجهولی، آمادگی، پسند، تطابق، تناسب، توافق، تفاهم، ظرفیت تغییر
ABSTRACT:
Marriage as a most complex social phenomenon based on beliefs, values, attitudes, traditions, rituals, mores, behaviors, habits and ideals have a various dimension consists; sexual, emotional, psychic, social, cultural and economic. Then such issue responses to major needs and expectations can affect the spouse selection. So marriage as a multi-variable equation resolves only with scientific models and formula which is well set according to common culture and society conditions. This article introduces a model to find accurate solution of the quadratic on the basic of main and important aspects in the marriage like preparation for marriage, approbation, accordance, proportion, agreement, mutual understanding, and the capacity of changing.
Key words: marriage, multi- variable equation, preparation, approbation, accordance, proportion, alteration capacity.

مقدمه:
گسترش پدیده ازدواج های رمانتیک در سده های اخیر و حاکمیت احساسات و عواطف که عشق را تنها ملاک تعیین کننده در ازدواج معرفی می کند، امروزه در چالش با رویکرد تازه ای است که  تلاشش قاعده مند ساختن رابطه ازدواج در چارچوب یکسری اصول ، قواعد، ملاکها، معیارها و ارزیابی های عینی و عملی است. نظریه پردازان این رویکرد  تا بدانجا پیش رفته اند که صاحبنظری چون جان گاتمن ادعا می کند که”من پس از شنیدن کمتر از 5 دقیقه گفتگوی متقابل زوجین در آزمایشگاه خود می توانم با میزان دقت 91 درصد امکان شکست یا موفقیت یک ازدواج را پیش بینی کنم “(گاتمن6:85)
استفاده از مفاهیم و معادلات پیچیده ریاضی و آماری که بدنبال رسیدن به حداکثر احتمال موفقیت می باشند ریشه در رویکردهای اقتصادی در روابط بین فردی دارد که  تعیین و پیش بینی احتمال رفتار مشتری در جریان  مبادله ای که بیشترین سود با کمترین هزینه را در پی داشته باشد هدف خود قرار داده است.  انعکاس گسترش دیدگاه های اقتصادی در حوزه روابط انسانی را می توان در نظریه تبادلی در جامعه شناسی و در دیدگاه رفتاری در حوزه روانشناسی مشاهده نمود. در تبیین ایشان، ازدواج از اولین گام یعنی جذابیت و گرایش بین دو نفر، متکی بر میزان پاداش و تقویتی است که هر یک برای دیگری دارد تا گام آخر یعنی میزان تعهد و پایببندی به یکدیگر که شامل وظايف، مسئوليتها و توافقاتی است كه طرفین در ازاي برخورداري از منافع یک رابطه رضايت بخش متقبل می گردند و هر گاه این منافع تأمین نگردد، پیمان شکنی را برخود مجاز می دانند.  از سویی دیدگاه های شناختی نیز با تأکید بر توافق و تفاهم طرفین در ملاکها و معیارها و شرایط متقابل سعی در هر چه منطقی تر ساختن پدیده ازدواج دارد و همانگونه که اشاره شده اینها همگی نوعی واکنش در برابر رمانتیسیسم حاکم بر ازدواج در قرون گذشته بوده است. اینکه تا چه اندازه مداخلات مبتنی بر رویکردهای جدید توانسته در شکل دادن به ازدواجهایی پایدار و رضایتبخش تأثیرگذار باشد موضوعی قابل بحث و بررسی است اما بنظر می رسد با توجه به ماهیت وابسته به فرهنگ بودن ازدواج هر تغییر رویکرد و مداخله ی آموزشی در این خصوص بایستی مبتنی بر مختصات فرهنگی اجتماعی آن جامعه باشد.امروزه دیگر همچون گذشته ها ازدواجها به سهولت  صورت نمی گیرد. کنار گذاشتن بسیاری از سنتهای جمعی و در عوض اتخاذ رویکردی فردی و گرایش به استقلال در امر انتخاب، همراه با بالارفتن سطح توقعات و گستره انتظارات از ازدواج و همسر، در کنار طیف گسترده ای از ملاکهای گاه متناقض که توسط جامعه به افراد تحمیل می شود، موجب نوعی سردرگمی و تردید در امر ازدواج گردیده و بسیاری از جوانان را با تعارض در انتخاب مواجه ساخته است.
از اینروست که ازدواج و تشکیل خانواده به تعبیری به یکی از پیچیده ترین معادلات اجتماعی تبدیل شده است. حل  این معادله چند مجهولی ، مستلزم بهره گیری از دانش، تجربه و بکارگیری الگوهای عملی و کارآمد می باشد. از آنجایی که هر نوع معادله ای تابع متغیرهای تشکیل دهنده آن است، لذا آگاهی از اجزای اصلی آن و ارتباط بین آنها می تواند در شناسایی و ارائه راه حل مناسب مثمر ثمر واقع شود.مدلی که در پیش رو داریم با اتکاء به نظریه فرایندی ازدواج است. “بر طبق نظریه فرایند رشدی، گزینش همسر عبارت است از؛ فرایند پالایش و حذف افراد ناهمساز و فاقد شرایط تا زمانی که یک نفر انتخاب شود. این نظریه عوامل مختلف موثر در فرایند گزینش را شرح می دهد از جمله این عوامل به نزدیکی ، همجواری و دسترسی پذیری به فرد مورد نظر،کشش و جذابیت، همسان گزینی و ناهمسان گزینی، همسازی می توان اشاره کرد…بدین ترتیب گزینش همسر می تواند فرایند پیچیده ای باشد که افراد از طریق آن عوامل مختلف فردی، اجتماعی، و هیجانی و روانشناختی را یک به یک تفکیک می کنند تا تصمیم نهایی گرفته شود متاسفانه افراد تا این حد موشکاف نیستند آنها تحت عوامل بیرونی، ظاهری و از روی کشش فیزیکی به ازدواج می رسند بدون آن که ارزیابی های لازم را انجام داده باشند” (رايس، 533:1387)

آنچه در ذیل بدان می پردازیم می تواند به عنوان یک شمای کلی و نوعی راهنما در چگونگی حل این معادله پیچیده و کشف نکات مجهول آن پیش رو قرار بگیرد:

اگر فرمول معادله چند مجهولی را فرضاً چیزی شبیه به این فرمول  ax+by+cz+… (k)=Rx  در نظر بگیریم،برخلاف فرمولهای ریاضی که به هنگام حل معادله، به یک عدد صحیح می رسیم در فرمول ازدواج به طور تقریبی ≈ معادله مان پاسخ داده می شود و در نهایت به یک ضریب R می رسیم که در مورد هر فرد می تواند متفاوت باشد و در صورت پیاده ساختن این معادله بر روی محور مختصات و پیداکردن نقاط مجهول انتظار داریم که پاسخ مان هر چه بیشتر به منحنی نرمال نزدیک باشد یا در تعبیر ریاضی؛ تابعی باشد از یک منحنی نرمال، که این به معنی داشتن ازدواجی کاملاً اطمینان بخش است. حال به ترتیب زیر به تشریح اجزاء فرمول خود می پردازیم:

A.    آمادگی برای ازدواج  PREPARATION FOR MARRIAGE  
ازدواج می تواند خشنودکننده ترین یا ناکام کننده ترین تجربه ی  زندگی باشد در این میان، آمادگی افراد برای برداشتن چنین گامی اهمیتی حیاتی خواهد داشت.”عوامل پیشینه ای و ویژگیهای اجتماعی-جمعیت شناختی؛ درآمد، تحصیلات و سن با احساس آمادگی فرد برای ازدواج ارتباط قدرتمندی دارد. آماده بودن از یافتن فردی همساز بسیار فراتر می رود. آمادگی شامل ساماندهی امور نیز هست؛ وقتی فرد اندکی مسن تر است، از لحاظ مالی و تحصیلی در موقعیتی قرار دارد که می تواند ازدواج کند و می داند که خانواده و دوستان از انتخاب او حمایت می کنند و وقتی کیفیت رابطه او با زوجی که یافته خوب است، احساس می کند که آماده ازدواج است.. عوامل مرتبط با تعامل زوج از قبیل کیفیت ارتباط و سطح توافق با احساس آمادگی فرد برای ازدواج رابطه ای چشمگیر ومثبت دارند.تأیید افراد مهم زندگی فرد(والدین و دوستان)کیفیت رابطه زوج را ارتقاء داده، به سطح بالاتری از توافق می رساند و بالاخره به آمادگی بیشتر برای ازدواج ختم می شود. جالب است بدانیم که تأیید افراد مهم یکی از قدرتمندترین متغیرهای مرتبط با احساس آمادگی فرد برای ازدواج است”(هولمن و لی1997 به نقل از رایس534:1387)
فکر می کنید مهمترین ویژگی هایی که شما را آماده ازدواج می کنند، چیست؟
کاندید ازدواج شدن مستلزم برخورداری از حداقلهایی است که از آن تحت عنوان شرایط آمادگی برای ازدواج نام می بریم:
داشتن اولویت و انگیزه مناسب و کافی را باید اولین آمادگی مورد نیاز برای ازدواج دانست. این مستلزم آن است که شما بدانید چرا می خواهید ازدواج کنید؟ همه ما بر اساس دلایلی اقدام به ازدواج می کنیم، اما این مهم است که بدانیم تا چه اندازه این دلایل درست و کافی است. به یک تعبیر می توان گفت، دلیل ما بر ازدواج، پاسخی است که ازدواج به مجموعه ای از نیازهای ما می دهد که مهمترین آنها عبارتند از:
1.    نیاز های جسمی و جنسی
2.    نیاز به آرامش وامنیت
3.    نیاز به عشق و صمیمیت
4.    نیاز به همنشین، همدم و مصاحب
5.    نیاز به همراهی،حمایت وتأیید
6.    نیاز به رشدوخود شکوفایی
7.    نیاز به  هویت یابی اجتماعی
8.    نیاز به استقلال
9.    نیاز به والد شدن وبقای نسل
10.    عمل به سنت دینی و عرف اجتماعی

اینها همگی دلایل درستی است که می توان برای ازدواج برشمرد. بنا به میزان اهمیت واولویت هر یک از این دلایل، می توان به چگونگی و میزان انگیزه و انتظارات متفاوتی که هر کسی برای ازدواج دارد، پی برد. در بررسی نقش انتظارات در ازدواج؛ تحقیقات نشان داده اند، توقعات غیر واقع بینانه به ازدواج هایی خواهد انجامید که نسبت به ازدواجهای حاصل از توقعات حقیقی در زندگی از رضایت کمتری برخوردارند (برادبوری و فینچام، 1988 به نقل از کلینک254:82) محقق استرالیایی لنه وولکو در بررسی خود دریافت که انتظارات واقعی و متجانس زوجین از ازدواج عامل مهمی در تعیین آینده ازدواج آنان است. در تحقیق وی بسیاری از افراد مطلقه انتظارات غیر واقعی از ازدواج شان داشته اند( به نقل ازجعفری نژاد27:83) از اینرو بعقیده بسیاری از صاحبنظران داشتن باورهای واقعی درباره ازدواج بعنوان یکی از عوامل فردی پیش بینی کننده مثبت ازدواج می تواند مطرح باشد.(فقیرپور16:84)
میزان سلامت وکفایت؛    اطلاع از تندرستی و صحت و سلامت جسمی و روانی موضوع مهمی است که در یک ازدواج اطمینان بخش  بر آن تأکید می شود. هرچند در حال حاضر برخی آزمایشات در خصوص بیماریهای ژنتیک و گرایش به اعتیاد صورت می گیرد، اما شیوع بیماریهای خطرناکی از جمله ایدز و هپاتیت، بررسی احتمال ابتلاء به آن را قبل از ازدواج به یک ضرورت تبدیل می سازد. از سویی ارزیابی های روانی هر یک از زوجین قبل از ازدواج اجتناب ناپذیر است چراکه” بیشتر گزینه های نامناسب برای ازدواج افرادی هستند که اختلال شخصیت دارند”. (میرمحمدصادقی139:88) اینکه فرد چه ویژگیهای مثبت یا منفی شخصیتی را داراست،تا چه حد از واقع گرایی، و قدرت درک و تجزیه و تحلیل منطقی برخوردار است، از نظر عاطفی تا چه حد پاسخگوست،آیا اختلال روانی یا عاطفی خاصی ندارد، در روابط اجتماعی چطور عمل می کند؟از چه سطح از رشد اخلاقی برخوردار است؟و. .. که پاسخ بسیاری از این سئوالات را می توان از طریق مراجعه به مشاور و روانشناس و با استفاده از ابزارهای مناسب تشخیصی و ارزیابی بدست آورد.
وقتی در مورد آمادگی برای ازدواج صحبت به میان می آید، در یک تعبیر روانشناختی به برخورداری طرفین ازحد لازم وکافی سلامت، بلوغ و استقلال در ابعاد مختلف جسمی، جنسی، روانی، عاطفی،فکری،اقتصادی، اجتماعی واخلاقی تأکید می شود. از اینرو رسیدن به سن مناسب برای ازدواج و بلوغ جسمی و جنسی بعنوان اولین پیش نیاز فردی مطرح می گردد. با توجه به شرایط جامعه حاضر و براساس آمارها متوسط سن ازدواج برای دختران 22  سال و برای پسران 26 سال می باشد. شاید این مناسبترین سن ازدواج باشد؛ چراکه اگر از یکسو فراغت از تحصیل در سطح دانشگاهی و رسیدن به کفایت اقتصادی را به عنوان پیش نیازدیگری برای ازدواج در نظر بگیریم در این سنین این شرایط حاصل گردیده و از طرفی نیز افراد به پختگی و بلوغ فکری، روانی و عاطفی لازم بطور نسبی دست یافته اند، لذا برای ازدواج آماده تر بنطر می رسند.
رسش: رسش به معنای سن ، وضعیت یا مقطعی  از حیات اطلاق می شود که در آن فرد از لحاظ اجتماعی، هوشی ، هیجانی ، فیزیکی و معنوی کاملاً رشد یافته تلقی می شود.رسش در تمام ویژگیهای فوق در یک زمان واحد حاصل نمی شود فردی ممکن است از لحاظ اجتماعی رسیده باشد  ولی از لحاظ هیجانی هنوز نارس باشد. (رايس، 293:1387) “هاویگ هرست(1972) آمادگی برای ازدواج را جزو آزمایه های اصلی روانی اجتماعی برای رشد در نظر گرفت با این تعبیر که” اکثر جوانان ازدواج و تشکیل خانواده را از اهداف عمده زندگی خود می دانند اما برای آنکه زندگی موفقی داشته باشند به رشد مهارتهای اجتماعی، نگرشهای مثبت، رسش هیجانی، دانش عینی و تفاهم مبتنی بر هم حسی نیاز دارند. این رشد و آمادگی از نوجوانی آغاز می شود”(همان ص 302)
” هردو فرد قبل از ازدواج باید مستقل، و به درجه ی بالایی از پختگی رسیده باشند. هرچه افراد پخته تر و مستقل تر باشند توسعه ی ارتباطات مستقل و افزایش صمیمیت برای آنها آسانتر خواهد بود. استقلال و پختگی اغلب همراه با افزایش سن افزایش می یابد، به همین دلیل صبر کردن دلیل خوبی برای ازدواج کردن است. در حقیقت ، بهترین پیشگویی کننده یک ازدواج موفق سن زوجین است.هرچه سن زوج ها در زمان ازدواج کمتر باشد احتمال جدایی و طلاق آنها بیشتر خواهد بود. به همین دلیل افراد مسن تر نوعاً با ثبات ترند و می دانند که از ازدواج چه می خواهند”.(اولسون74:88)
و نكته آخر اينكه امروزه نقش و اهميت آموزش درتمامي ابعاد زندگي امري ضروري و اجتناب ناپذير مي نمايد، ازاينروآموزش ديدن قبل از ازدواج نيز ضرورتي است كه در سالهاي اخير مورد تأكيد جدي انديشمندان قرار گرفته، بطوريكه بررسيها بر نقش پيشگيرانه و ارتقايي آن صحه گذاشته اند (آركوس1995 )  تحقیقات بعمل آمده نشان می دهد که آموزش پیش از ازدواج خطر زندگی ناسازگار و طلاق را 35 درصد کاهش می دهد. (اولسون17:88)
بررسی این ابعاد اولین و مهمترین مجهول معادله ازدواج را بر ما مکشوف می سازد.حال اگر بخواهیم برای اجزاء فرمول مزبور ضرایبی در نظر بگیریم شاید بتوان بالاترین ضریب را به این عنصر اختصاص داد، زیرا فقدان آمادگی های اولیه برای ازدواج میزان ریسک آن را بشدت افزایش می دهد.

B.    پسندیدن  (جذابیت):
از زمانیکه دو طرف در اولین دیدار با یکدیگر بواسطه مکانیزم جذابیت نسبت بهم احساس میل و کشش پیدا می کنند، پسند صورت می گیرد. منظور از پسند؛ میزان برانگیختگی وتحت تأثیر قرار گرفتن فرد توسط طرف مقابل به لحاظ فیزیکی (ظاهر،  تیپ، پوشش،آرایش)، جنسی، روانی(رفتار، افکار،گفتار،شخصیت و احساس ارزشمندی ای که از آن به فرد دست می دهد)، عاطفی(احساس محبت و دوست داشتن و صمیمیت) می باشد. البته پسند می تواند حوزه گسترده تری را نیز در بر بگیرد، بطوریکه شامل پسندیدن خانواده طرف مقابل، دوستان، فعالیتها،مهارتها و تواناییها،علایق و سرگرمی ها،زبان،لهجه، قومیت و… نیزگردد. بدیهی است که پسند افراد تابعی از شاخصهای فردی و اجتماعی است. آنچه ممکن است نزد یکنفر بسیار پسندیده و جذاب باشد در دید دیگری شاید ناپسند آید. لذا پسند امری نسبی است. اما بطور عام ویژگیهای شخصیتی نظیر صداقت،ایمان، تعهد پذیری، مهربانی و حسن خلق، قابل اعتماد بودن، گذشت،دلسوزی، اجتماعی بودن، خوشبینی و شاد و بشاش بودن مورد پسند اکثریت افراد قرار می گیرد. عموماً دیدگاه دختران و پسران در مورد جذابیت تاحدودی متفاوت است درحالی که پسران به ظاهر فیزیکی بیشتر توجه دارند،دختران به دورنمای مالی و بلندپروازی و یا سخت کوشی و جدی بودن پسران توجه بیشتری دارند.(باس 1989 به نقل از صادقی)
اما در این مقوله اشتباه بسیار معمول افراد این است که جذاب بودن فردی را دلیل  بر مناسب بودنش برای ازدواج می دانند حال چنانچه قبل از اینکه شناخت کافی راجع به وی بدست آورده باشند، درگیر احساسات و عواطف   نسبت به شخص مورد نظر شده باشند، بدیهی است که درامر قضاوت، ارزیابی وانتخاب خود به خطا می روند. از اینرو جایگاه این عنصر در فرمول مورد نظر  بعد از ارزیابی سلامت و کفایت است چراکه در صورت مورد پسند واقع شدن شخص، قبل از ارزیابی آمادگیهای ازدواج، ممکن است تحت اثر هاله ای  قرار گرفته و به خطا برود.
C.    تطابق داشتن (همانند یها و همسانیها ):
تطابق  در فرهنگ لغت به معنی تطبیق داشتن و برابری و هم کفو بودن آمده است.در اینجا نیز منظور از تطابق داشتن و انطباق؛ بررسی میزان تشابهات و همانندی های دو طرف نسبت به یکدیگر است.” بررسی و یافتن همانندیها، پایه ی استواری برای ایجاد زندگی مشترک فراهم می کند. “(میرمحمدصادقی16:83)افراد بیشتر همسر خود را از میان کسانی انتخاب می کنند که ویژگیهای اجتماعی و فردی نظیر مذهب، طبقه اقتصادی و اجتماعی، تحصیلات، قومیت، نژاد و سن مشترک با آنان دارند. این گرایش به انتخاب همسری شبیه خود  زناشویی همسان خوانده می شود. به طور کلی زناشویی های همسان از زناشویی های نا همسان پایداری بیشتری دارند هر چند استثناهایی نیز وجود دارد. (رايس، 533:1387)تحقیقات نشان میدهدکه در اکثر ازدواجهای موفق دو طرف معمولاً از بسیاری جهات به هم شبیه هستند. (میرمحمدصادقی25:88)معمولاً زوج هایی که جذب یکدیگر می شوند و برای مدت طولانی در کنار یکدیگر زندگی می کنند تقریباً شبیه هم هستند. آنها معمولاً طبقه اجتماعی، گروه های قومی و فرهنگی مشترک،نظام های ارزشی و دیدگاه های مذهبی مشترکی دارند و علایق آنها در زندگی مشترک است …در حالیکه ضرورتاً در همه زمینه ها مثل هم نیستند… این زوجها بنیان محکمی می سازند که در آن روابط بعدی پایه گذاری می شود…به همین دلیل اگر می خواهید یک ارتباط طولانی مدت و پایدار ایجاد کنید باید به دنبال کسی باشید که ویژگیهای او شبیه بهترین دوست شما باشد(اولسون60:88)
از جمله وجوه مشترکی که لازم است در فرد مورد نظرتان جستجو کنید، می توان به مذهب مشترک، قومیت، زبان، فرهنگ و طبقه اقتصادی اجتماعی اشاره کرد. از آنجایی که انطباق پذیری بین دو فرد ناهمگن در این مقولات با دشواری هایی روبروست، توصیه می شود حتی الامکان گزینه هایی خود را ازمیان افرادی برگزینید که به لحاظ  موارد مزبور بیشترین همتایی و همسانی را با ایشان دارا هستید. در فرهنگ اسلام نیز بر هم کفو بودن زوجین تأکید فراوان شده است، بطوریکه روزی مردی از پیامبر (ص)پرسید با چه کسی ازدواج کنیم؟ ایشان فرمودند: با کفوها(همسانها) .
مولانا چنین می سراید :
گفت صوفی ما فقیر و زاد کم                قوم خاتون مالدار و محتشم
کی بود این کفو در زواج                  یک در از چوب و در دیگر زعاج
جامه نیمی اطلس و نیمی پلاس             عیب باشد نزد ارباب شناس
با کبوترباز کی شد همنفس                   کی شود همراه عنقا با مگس
کفو باید هر دو جفت اندر نکاح                 ورنه تنگ آید نماید ارتیاح

D.    تناسب داشتن (جوربودن و همایندیها):
تناسب در لغت به معنی میان دو چیز یا دو شخص نسبت و رابطه وجود داشتن آمده است. در  اینجا نیز منظور ما از تناسب؛ میزان جور بودن و بهم آمدن دو طرف نسبت به یکدیگر می باشد، به این معنی که دو طرف به نسبتهایی با یکدیگر وجوه مشترک داشته باشند. در اینجا تناسب را بیشتر در مقولاتی از جمله  ظاهر فیزیکی، شخصیت، سن، تحصیلات، خانواده، پایبندی مذهبی، نوع نگرشها، ارزشها،اهداف وامیال و سطح رشدفکری، اخلاقی، عاطفی،روانی،اجتماعی دنبال می کنیم.
صاحبنظرانی همچون وینچ معتقدند که ناهمسانی در ویژگیهای شخصیتی میان زن و شوهر پیوند ایجاد کرده و  از سویی به رضایت از زندگی زناشویی کمک می کند.لازم  به توضیح اینکه منظور از ناهمسانی،  تضاد بین دو شخصیت نیست، که در این صورت دو شخصیت متضاد راجع به جزئی ترین موارد ممکن است دچار مشکل شوند، بلکه در اینجا میزانی از تفاوت، به شکلی که یکدیگر را بپوشانند ومکمل هم باشند مدنظر است.( گریتلی و واید1980 نقل از صادقی)
پدیده جور بودن طبق نظریه تصمیم گیری مبتنی بر انتظار- ارزش تبیین می شود، بطوریکه ارزش یک فرد برحسب انتظار ما، میزان جور بودن مان را تعیین می کند. معمولاً انتظارات افراد حاصل تصور از خودشان و همچنین برگرفته از منابع بیرونی و اجتماعی است، حال چنانچه انتظارات یک فرد از خودش، زندگی واطرافیانش واقع بینانه نباشد ممکن است در یافتن فردی متناسب با خودش دچار مشکل شود. تنها در مورد تناسب ظاهری بررسیها نشان می دهد علیرغم همه ی آنچه که هر دو جنس درباره ی جذابیت ایده آل مد نظر دارند، افراد به طور واقعی(درعمل) کسانی را برای همسری برمی گزینند که از نظر ظاهری شبیه خودشان باشند.( سیلورمن1971 و فولکس 1982نقل از رفیعی236:80)
E.    توافق داشتن(همسازی) :
همسازی یعنی توانایی زندگی هماهنگ با یکدیگر، همسازی را می توان بر اساس نظام های عادتی، مفهوم ایفای نقش ، نیازها، نگرشها و ارزشها و مزاج ارزیابی کرد. در فرایند گزینش همسر فرد می کوشد زوجی را انتخاب کند که با او در شیوه های مختلف زندگی همسازی دارد. (رايس، 533:1387) در اینجا منظور از توافق تمامی قول وقرارهای مربوط به آینده است که دوطرف در مراحل جدی تر ازدواج با هم می گذارند. اهم این توافقات شامل مسایل مالی، خرج ومخارج، مالکیت،حقوق و وظایف هر یک از زوجین، چگونگی روابط و تقسیم اداره امور،تصمیمات، موضوع بچه دارشدن، مراقبت و تربیت فرزندان، یا موضوعاتی مثل کار کردن همسریا نوع شغل وی، ادامه تحصیل،روابط با دوستان و خانواده، تفریحات و هر موضوعی که بتوان با مذاکره و گفتگو در موردش به نتیجه ای رسید را در بر می گیرد. برای رسیدن به هر توافقی بایستی زمینه ارزیابی، تفکر وتصمیم مشترک و مهمتر از آن تعهد بر انجام آن وجود داشته باشد.
ازدواج قراردادی است که علیرغم قانونی بودن آن وجه تضمین توافقات فی مابین زوجین، اعتماد و تعهد آن دو به یکدیگر است . به تعبیری چانه زنی ها مربوط به ازدواج اگرچه اکثراً وجهه حقوقی پیدا نمی کند، اما نبود ضمانت می تواند موجبات نا امنی های آتی را فراهم نماید، در این توافقات احتمال اینکه وقایع پیش بینی نشده امکان تحقق قول وقرار ها را فراهم نیاورد، وجود دارد. چراکه این توافقات با گذشت زمان ممکن است به فراموشی سپرده شود یا نادیده گرفته شود. و بدین ترتیب در مرحله اجرا ضمانت قانونی آن در چارچوب روابط زناشویی زیر سئوال می رود. از آنجایی که فضای عاطفی حاکم بررابطه زوجین قبل از ازدواج این توافقات را غیر قابل اتکاء می سازد، لذا توصیه می شود این توافقات به حداقل ممکن برسد( یانگر 1995 ) تا این متغیر تأثیر منفی چندانی بر معادله شما نگذارد.
F.    تفاهم داشتن (هم فهمی)
گاه برای بسیاری از تفاوتهای بین دو نفر عملاً راه حل یا امکان توافقی وجود ندارد. برای مثال بسیاری از خصوصیات شخصیتی افراد قابل تغییر بنظر نمی رسد یا شرایطی وجود دارد که نمی توان کاری برایش انجام داد، از اینرو مجهول دیگر این معادله می تواند متغیرهایی باشدکه در مقوله تفاهم می گنجد. تفاهم در لغت به معنی سخن یا مطلب و مقصود یکدیگر را فهمیدن، و درک کردن چیزی از هم آمده است. آنچه در ازدواج می تواند موضوع تفاهم دو نفر باشد شامل تفاوتهای فردی اعم از ویژگیهای شخصیتی،قومی،فرهنگی،خانوادگی و یا وجود مشکلات موجود و حتی احتمالی وهر موضوع غیرقابل تغییری باشد که تنها با درک،پذیرش و کنارآمدن با آن می توان زندگی را پیش برد. تفاهم از فهم مشترک می آید؛ این موضوع که دو نفر وجود پاره ای تفاوتهارا در میانشان درک کرده و بپذیرند و برای هم احترام و ارزش قائل باشند، درجه تفاهم آنان را نشان می دهد. “…اگر دو نفر علیرغم تفاوتها همدیگر را بپذیرند،اثرگذاری این متغیرها (تفاوتها) کمتر می شود. دو نفر می توانند با عقاید، اهداف و ارزشهای متفاوت در کنار هم با پذیرش واقعیتهای موجود و با احترام گذاشتن متقابل زندگی کنند.”(فقیرپور20:84)
K.    ظرفیت  تغییر و تطبیق و رشد:
در دنیای امروزی که تکنولوژی های ارتباطی فاصله بین انسانها را به حداقل رسانده و افرادِ با زمینه های قومی، اجتماعی،فرهنگی، فکری و اعتقادی متفاوت را بهم نزدیک ساخته است، ازدواج و پیوند میان افراد امری گریز ناپذیر می نمایدکه در این صورت امکان فراهم آمدن حداکثر تطابق و تناسب بر حسب فرمول حاضر کاهش می یابد، از اینرو باید به عواملی اندیشید که بتواند پاسخگوی شرایط واقعی باشد. از سویی نیز در طول زندگی زناشویی بسیاری مواقع ما با شرایط غیر قابل پیش بینی ای مواجه می گردیم که دشوار و گاه غیر قابل حل بنظر میرسد، برای مثال احتمال عدم باروری در هر یک از زوجین،یا ابتلاء به بیماریهای لاعلاج یا ورشکستگی مالی که چندان هم قابل پیش بینی نیست، می تواند تهدیدی برای هر ازدواجی بوده و توان سازگاری ما را به چالش بطلبد. از اینجاست که مفهوم ظرفیت تغییر و تطبیق و رشد مصداق پیدا می کند. این مفهوم به توانایی فرد برای انطباق با شرایط مختلف اشاره دارد. در واقع این ظرفیت بر مجموعه ویژگیهایی تاکید می کند که وجود آنها افراد را برای ازدواج قابل اتکاء ساخته و موجب بالا رفتن ضریب اطمینان ازدواج می گردد. از جمله  ویژگیهای فردی که بیشترین اهمیت را در ثبات زندگی زناشویی بر عهده دارند، می توان به؛ داشتن انعطاف پذیری، اعتماد به نفس و احترام به خویشتن، جراتمندی، آرامش، توان سازماندهی، مردم آمیزی، رشد و پختگی عاطفی، احساس رضایت و شادکامی از زندگی اشاره کرد.(خمسه40:82)علاوه بر  این صفاتی اعم از احساس ارزشمندی وعزت نفس، پشتکاروجدیت، هدفمندی، خوشبینی و مثبت نگری، مشارکت جو بودن، توان حل مسأله داشتن، میل به پیشرفت،کنجکاوی و میل به دانستن می تواند بعنوان نشانه هایی از ظرفیت تغییر، تطبیق در فرد محسوب گردیده که وجود اینها پیش آگهی خوبی از یک زندگی اطمینان بخش می دهد.
بعنوان نمونه “انعطاف پذیری؛ بعنوان یک ویژگی فردی وعنصری اساسی در زندگی زناشویی موجب رسیدن زوجین به تفاهم و درک مشترک، پذیرش واقعیتها و درک نیازهای یکدیگرمی گردد. داشتن حد کافی از عزت نفس و ارزشمندی به فرد کمک می کند از ارتباطات موثری بهره مند شود و نسبت به خود و دیگران با احترام بیشتری برخورد کند. اعتماد به نفس کافی به فرد کمک می کند تا در مواقع دشوار، مسلط عمل کند. همچنین در زندگی زناشویی، رشد و تحول فردی،آزادی و خودشکوفایی فردی، کارکرد خانواده را بهبود می بخشد… لذا میزان برخورداری افراد از این منابع روانشناختی امکان  خود تصحیح کننده گی را در جریان زندگی فراهم می سازد”(همان41:82)در کل افرادی که خوب رشد کرده اند نکات مشترک زیادی با هم دارند. (اولسون60:88)
“دیوید و وراماک از پیشگامان آموزش ازدواج در امریکا و استرالیا، سه ضرورت اساسی را برای ازدواج موفق مطرح کرده اند: تعهد به رشد همراه با صداقت درونی، داشتن یک سیستم موثر ارتباطی،توانایی برای قبول واتخاذ یک رویکرد مثبت و خلاقانه برای حل تعارضات ازدواج”(جعفری نژاد41:83) زندگی امروزی تغییرات دایمی، به روز بودن اطلاعات و دانش و آگاهی ما را به چالش می طلبد، از اینرو افراد با داشتن کنجکاوی و میل به دانستن و انگیزه پیشرفت، رابطه خود را غنی ساخته و آنرا از عوارض رکود و روزمرگی محفوظ می دارند.یک سیستم خانوادگی بسته و راکد و غیر فعال مستعد تنش و آسیب است در حالیکه روابطی که مبتنی بر نوآوری، خلاقیت، و کشف دنیای درون و بیرون باشد می تواند باعث شکوفایی و رشد افراد گردد.
چنانچه ویژگیهای فوق الذکر را بعنوان ضریب اطمینان وارد معادله خود کنیم  در مقابل آن ویژگیهای منفی ای که اصطلاحاً ضریب ریسک یک ازدواج را افزایش می دهند و آنرا آسیب پذیر می سازد شامل؛ منفی گرایی، وابستگی، کناره گیری، سلطه جویی وقدرت طلبی،عدم حساسیت و بی تفاوتی عاطفی، توهین،انتقاد، دفاعی عمل کردن وتحریک پذیری عصبی می باشد. (همان40:82) همچنین زوجها بدلیل فقدان مهارتهای ارتباطی و بین فردی و عدم بکارگیری منابع مناسب حمایتی اعم از خانواده،دوستان،نزدیکان و…از سویی وجود آسیبهای فردی مربوط به زندگی گذشته اعم از اختلالات عصبی و روانی ممکن است توان انطباق لازم برای مواجهه با عوامل استرس آور زندگی را نداشته باشند.(همان58:82) در اینجاست که برکسب مهارتهای زندگی بعنوان یک پیش بینی کننده ازدواج رضایتبخش تأکید می شود، اینکه فرد از چه ارزشها، نگرشهایی و تواناییهای روانی و اجتماعی برای زندگی کردن برخوردار است، می تواند تاحدود زیادی از میزان آسیب پذیری ازدواج وی بکاهد.
نکته قابل توجه اینکه در معادله مزبور داشتن آمادگی کافی برای ازدواج، مورد پسند هم قرار گرفتن،تطابق و تناسب داشتن همگی بنوعی دارایی ای محسوب می شوندکه در انتخاب به شما اطمینان و آرامش می دهد اما موضوعاتی که در مقوله توافقات و تفاهم می آید حکم سرمایه گذاری ای را دارندکه می تواند با ایجاد ارزش افزوده به رشد بیانجامد یا منجر به زیان گردیده داشته های شما را نیز مورد خطر قرار دهد. با این وجود مجموعه ویژگیهایی که در اینجا از آن تحت عنوان ظرفیت تغییر و تطبیق نام بردیم اعم از سلامت،بلوغ و رشدیافتگی فکری، روانی وعاطفی در کنار عواملی که نشان وجود تاب آوری بالا در فرد است، بعنوان یک ضریب اطمینان می تواند در نتیجه معادله پیچیده ازدواج اثرگذار بوده و آنرا تغییر داده، بهبود بخشد.

سخن آخر:
امروزه در دنیا دانش ازدواج بواسطه مطالعات وسیع و گسترده ای که در دنیا راجع به این پدیده صورت گرفته  می تواند ما را در یک انتخاب مطمئن وخالی ازتردید راهنما باشد. اما این درحالی است که با این همه پیشرفت باز هم شاهدیم که نیمی از ازدواجها در غرب منجر به طلاق می گردد. لذا این نکته ما را بر آن می دارد تا به جستجوی شیوه ها و راه حلهای متناسب با مقتضیات فرهنگی و اجتماعی خودمان بپردازیم، در اینجا مدلی را معرفی  کردیم که جدای از مبنای نظری آن، حاصل مطالعات و تجربیات طولانی در امر مشاوره ازدواج بوده که در عین سادگی و قابل فهم بودن می تواند برای هر یک از افراد بطور فردی قابل کاربرد بوده علاوه بر اینکه امیدواریم مشاورین ازدواج و روانشناسان خانواده نیز در فعالیتهای خود بتوانند از آن بهره مند گردند.

منابع:
1.    اولسون،دیوید.اچ.(1388)مهارتهای ازدواج و ارتباط زناشویی کارآمد.ترجمه بحیرایی،احمدرضا.فتحی،نادر.انتشارات روانشناسی و هنر.
2.    .جعفری نژاد،کامران و اردشیرزاده، منصوره.( 1383)”آشنایی با آموزش زندگی خانواده”سازمان بهزیستی کشور.
3.    خمسه، اکرم(1382)”آموزش قبل از ازدواج راهنمای عملی برای زوجهای جوان” ناشر دانشگاه الزهرا پژوهشکده زنان.
4.    فقیرپور،مقصود.(1384) “مشاوره قبل از ازدواج” ناشر رستگار گیلان.
5.    رايس فليپ.رشد انسان،ترجمه مهشيد فروغان،نشر ارجمند،1387.
6.    کلینک،کریس.ال.( 1382) “رویارویی با چالشهای زندگی و فن آوری”ترجمه علی محمد گودرزی، نشر خدمات فرهنگی رسا.
7.    گاتمن،جان(1385)” هفت اصل برای زندگی زناشویی کارآمد”ترجمه نسرین مصباح،  سپیده معتمدی وحمید پیروی،انتشارات ایتا.
8.    میرمحمد صادقی،مهدی(1383)” آموزش پیش از ازدواج” ناشر معاونت امورفرهنگی و پیشگیری بهزیستی کشور.
9.    میرمحمد صادقی،مهدی(1388)” ازدواج” ناشر پیغام دانش.

10.    Younger. Judith. T (1995)”premarital AGREEMENTS” ENCYCLOPEDIA OF MARRIAGE &FAMILY.

11.    Arcus ,M. E .(1995)”family life education “ENCYCLOPEDIA OF MARRIAGE AND FAMILY”VOL.1,MACMILLAN,NEWYORK.